مانکن
مدل کوچولوی من عشق میکنم وقتی میبینم تمام لباسهایی رو که از برزیل برات اوردم اندازت شده. ...
نویسنده :
مامي مينا
1:22
تولد مامی مینا 92
بیمارستان
پسرک عزیزم این روزها ما روزهای بدی رو پشت سر میذاریم. شما دو هفته بود که به شدت مریض بودی.اسهال استفراق و تب شدید یه روز صبح که بیدار شدی تب داشتی.من فکر کردم که یه تب ساده اس و بهت استامینوفن دامد اما حدود ساعت دو تبت خیلی بالا رفت و بیهوش شدی. من فقط جیغ میزدم.چشمات بیحال شد و لبات کبود شد.شانس اوردم که بابایی زود امده بود و سر نماز بود. بابایی سریع بردت درمانگاه. بیچاره خیلی حول شده بود.زود بردیمت بیمارستان دی و دکتر شهیدی بستریت کرد.تحت نظر دکتر فاتحی یک هفته بستری بودی و تبت کنترل شد و مرخص شدی اما دوروز بعد دوباره استفراق و تب شروع شد.بابایی و حاجی تصمیم گرفتن که ببرنت بیمارستان پارس.دوباره بستری شدی. ...
نویسنده :
مامي مينا
16:47
پسرک 20 ماهه
محرم92
شمال زمستاني
تولد بابا 92
یلدا 92
سامی جونم امسال دومین یلدای زندگیتو سپری میکنی. پارسال که خیلی کوچیک بودی و مدام گریه میکردی . من و بابایی اصلا نفهمیدیم چطوری شب تموم شد.اخر هم مجبور شدیم ببریمت بیرون با ماشین یه دور بزنی و بخوابی. اما امسال از گریه خبری نبود. بر عکس گل سرسبد مجلس تو بودی. مثل همیشه... این هم یه سفره نا تمام و یه پسرک شکمو بابایی از ذوقش تند تند ازت عکس میگرفت دوستت دارم شیطونکم. ...