یک ماهه شدی
عزیزکم مثل فرشته ها خوابیده من و تو بیستم خرداد رفتیم خونه مامانی که اونا مواظبت باشن. تو شیر منو میخوردی اما سیر نمیشدی و گریه میکردی . یک ماهت که شد بابایی یه گاو خوشگل سفید برات خرید که اهنگ میزد. بابایی دلش خیلی برات تنگ میشد و هرروز میامد میدیدت اما شبها میرفت چون باید صبح میرفت سرکار.تمام موبایلش پر بود از عکسای تو . این عکس مربوط به ماه رمضام ٩١ هست.بابایی ما رو مهمون کرده بود فرحزاد.اولش همه چیزخوب بود اما تا رسیدیم کلی گریه کردی. خوشگلاش مونده ... چنتا عکس ناز ...