پسرک عزیزم این روزها ما روزهای بدی رو پشت سر میذاریم. شما دو هفته بود که به شدت مریض بودی.اسهال استفراق و تب شدید یه روز صبح که بیدار شدی تب داشتی.من فکر کردم که یه تب ساده اس و بهت استامینوفن دامد اما حدود ساعت دو تبت خیلی بالا رفت و بیهوش شدی. من فقط جیغ میزدم.چشمات بیحال شد و لبات کبود شد.شانس اوردم که بابایی زود امده بود و سر نماز بود. بابایی سریع بردت درمانگاه. بیچاره خیلی حول شده بود.زود بردیمت بیمارستان دی و دکتر شهیدی بستریت کرد.تحت نظر دکتر فاتحی یک هفته بستری بودی و تبت کنترل شد و مرخص شدی اما دوروز بعد دوباره استفراق و تب شروع شد.بابایی و حاجی تصمیم گرفتن که ببرنت بیمارستان پارس.دوباره بستری شدی. ...