یک روز در حیاط خانه
پسر گلم
دیروز حوصلت توی خونه خیلی سر رفته بود.
بابایی هم کار داشت و نمیشد بریم بیرون منم شما رو بردم
پایین ،توی حیاط.
تو هم خیلی خوشت اومد و کللللی بازی کردی.
به همه چیز دست زدی تا ازشون سر در بیاری!
و طبق معمول میخواستی همه چیزو بریزی توی چاه.
اینجا هم میری گلبرگ هارو میاری و میریزی توی چاه
قربونت برم که خسته شدی و میخوای بری.
توی اسانسور هم کلی شادی کردی و دستتو به همه جا زدی
امیدوارم که بهت خوش گذشته باشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی