سيد امير سامسيد امير سام، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

سام؛ خورشید کوچک ما

اولین واکسن

1391/5/3 19:02
نویسنده : مامي مينا
1,396 بازدید
اشتراک گذاری

نگران

اولین واکسنتو دوماهگی نوش جان کردی

شب قبلش با دایی محسن و مامانی و سارا جون رفتیم فرحزاد اخه ماه رمضون بود و بابایی میخواست بهمون افطاری بده.

رفتیم ابشار چون ما در دوران نامزدیمون خیلی با بابایی میرفتیم اون جا.

تو راه بابایی برای من یه دسته گل رز صورتی خرید و من خیلی خوشحال شدم چون با وجود تو دوتا دسته گل داشتم..

niniweblog.com

 

از اونجایی که عاشق ماشین و ددر رفتنی تو ماشین فقط میخندیدی اما وقتی رسیدیم و نشستیم گریه رو سر دادی.

همش بغلمون بودی.بابایی که با مدیر اونجا و چنتا از پرسنل دوست بود خواست تا برات نبات د اغ بیارن و تو شیشت ریختن.niniweblog.com

 

تو خوردی و لالا کردی.فردا بردمت مرکز بهداشت و واکسن زدی.اولش انگار توقع نداشتی و با یه حالتی به من نگاه میکردی که داشتم میمردم.بهت شیر دادم و کمی ارومتر شدی.

niniweblog.com

 

 

خیلی گریه میکردی و همش بغل من یا مامانی بودی.پاتو بی اختیار تکون میدادی

 

برای همین من پاتو با یه شال بستم که هم گرم بشه و هم اینکه تکونش ندی.ولی خیلی اذیت شدی.ببخشید گلم اما واسه سلامتی خودت بود دیگهماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آوینا
28 دی 91 10:37
سلام مینا خانوم...تولد گل پسری مبارک..انشالله قدمش خیر باشه و سایه ی پدر و مادر بالای سرش به وبلاگ آوینای ما هم سر بزن