عروسی علیرضا
عزیزم 22 بهمن عروسی پسر عموی بابایی بود و ما هم رفتیم عروسی. بهتون کلی خوش گذشت و از رقص نوراش خیلی خوشت اومده بود. تا جایی که همش دنبالشون میکردی و سرت پایین بود. دستشون درد نکنه عروسیشون خیلی خوب بود و من و شما کلی رقصیدیم البته تو بیشتر... و در اخر هم شما با عروس و داماد شام خوردی. این روزها در استانه 33 ماهگی هستی.در صحبت کردن خیلی پیشرفت کردی اما گاهی نیاز به ترجمه من داری. بابا درگیر کارهای گالریه و زیاد نمیشه تو خونه پیداش کرد و من و شما همیشه با هم کلی خوش میگذرونیم. شنبه 25 بهمن تولد من بود و مامی منو با یه کیک شکلاتی خوشمزه سورپرایز کرد. ال...
نویسنده :
مامي مينا
17:36