سيد امير سامسيد امير سام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

سام؛ خورشید کوچک ما

روزانه

سامی         پردیس زندگی   سام در حال خرید و نگاه کردن به مامان جون   ... تو اژانس کمک مامیش میکنه... خرید کتاب و پازل برای سام و جا سازی پسرکم... کادو دایی محسن برای سام   شیرین کاری!! فضول خان ..                                       ...
15 مرداد 1392

دندان 9 و 10

خوشگل مامی دوباره دندون در اورده.   در تاریخ 2 تیر 92 دوتا دندونهای 9 و 10 پایینت که همون دندون اسیابه با هم زد بیرون. شبها بی خواب شده بودی و گریه میکردی.پاهات هم قرمز شده بود و لثت کبود شده بود. من و بابایی خیلی نگران بودیم ولی خدا رو شکر که دندونای خوشگلت بالاخره بیرون زد و ما هم از نگرانی در اورد. تبریک میگم قررررررربونت برم ...
12 مرداد 1392

خرابکاری های سامی

پسرک شیطون من  جدیدا یاد گرفته میره تو اتاقش و با اسباب بازی هاش بازی میکنه.و البته همه چیز رو به هم میریزه دلش میخواد همه چیزو بشناسه،کشف کنه و بفهمه که هر چیزی به چه دردی میخوره            با همه چیز الو میکنه اینجام داره با باباییش دعا میخونه   خرابکاری شماره یک..        عروسک محبوب پسرم که سخاوتمندانه داره تقدیم میکنه به ماهی قرمزه ...   این عکس نشون میده که سام حتی توی خواب هم اردکشو رها نمیکنه...            یکم کنجکاوی که ایرادی نداره...              این زلزله نیست هااااااااااااااااااااااااااااااااااا...
12 مرداد 1392

ماه رمضان 92

                         پسر گلم سام امروز اولین روز از ماه رمضان بود.امسال دومین رمضانی است که تو در کنارمون هستی. پارسال توی همچین ماهی شما دوماهت بود و خیلی کوچولو بودی. اون روزا یه موقع هایی میشد که تو بد خواب میشدی و ما باید شما رو با ماشین میبردیم بیرون،یکم میگشتی و خوابت میبرد.من همیشه نزدیکی های شب میترسیدم که باز این حالت بشی و گریه کنی برای همین اصلا نمیخواستم باهات تنها باشم و دوست داشتم یکی پیشم باشه.یه جورایی دست پاچه میشدم،البته این حالت به ندرت در من به وجود میاد اما تو اون دوران این حس در من به وجود امده بود و باعث شده بود از تنها موندن پیشت بترسم.البته کم کم این احساس رو در خودم کشتم و سعی کردم با تر...
4 مرداد 1392